۲۲ افسانه درباره تجاوز (قسمت دوم)
افسانههای تجاوز به باورهای رایجی در مورد تجاوز گفته میشود که هیچ مطابقتی با واقعیتهای مستند ندارند اما عموما در توضیح و توصیف تجاوز استفاده میشود. بخش عمدهای از جامعه تحت تعالیم و قوانین مردسالار به شکلی مصرانه به افسانههای تجاوز دامن میزنند و آنها را به شکل جعلی به عنوان «واقعیت» عرضه میکنند.
در قسمت قبل به ۱۴ افسانهی تجاوز که از تحقیقات گوناگون در این حوزه برگرفته شده، اشاره کردم و با استناد به آمارهای رسمی مربوط به تجاوز و تحقیقات در این حوزه در دو دهه گذشته در آلمان، واقعیتهای مربوطه را در مقابل هر کدام آوردم. در این قسمت به هشت افسانهی باقیمانده میپردازم.
* * *
افسانه پانزدهم: تجاوز تأثیرات دائمی ندارد.[۱]
واقعیت: در دو سوم موارد، خشونتهای جنسی اثرات دائمی روی سلامت −خصوصا سلامت روانی− آزاردیدگان دارند. کارشناسان تأثیرات تجاوز بر روی آزاردیدگان را همچون تأثیر جنگ بر روی سربازان، از دستهی «اختلالهای اضطراب پس از سانحه» (PTSD) میدانند. این اختلالها میتواند بلافاصله پس از تجاوز، و گاهی سالها پس از وقوع آن پدیدار شود. این تأخیر در بروز نشانههای اختلال، بهخصوص در مورد کسانی که در نوجوانی مورد تجاوز قرار گرفتهاند، صادق است. نشانهها اغلب بسیار متفاوتند: حساسیت بالا، بروز یکباره خشم، بیخوابی، اختلال تمرکز، مراقب بودن وسواسگونه، واکنشهای روانی و جسمی مشابه در شرایط مشابه (با تجاوزی که پیش از این رخ داده است)، بازتجربه اتفاق ناراحتکننده، انفصال عناصر ذهنی از یکدیگر، کابوس، جلوگیری از قرار گرفتن در موقعیتهای خاص یا انجام فعالیتهای خاص، یادزدودگی و اختلالات حافظه، داشتن مشکل در بروز احساسات، عدم علاقه، اعتیاد به الکل یا مواد مخدر و نظایر آن.
افسانه شانزدهم: اگر از خشونت استفاده نشده یا آزاردیده مقاومت نکرده پس تجاوزی رخ نداده است.
واقعیت: تجاوز یا سوءاستفاده جنسی عمل خشونتآمیزی است که در آزاردیدگان به شدت ترس تولید میکند. ناممکن است که پیشاپیش بدانیم عکسالعمل فرد به هنگام تعرض جنسی چه خواهد بود. بدین ترتیب عکسالعمل «غلط» یا «درست» در این مورد وجود ندارد. در بسیاری از اوقات آزاردیدگان خشونت جنسی از خود دفاع نمیکنند تا خشونتی که علیه آنها انجام میشود را تا جای ممکن کاهش بدهند. هنگام خشونت جنسی، فرد مورد خشونت میتواند چنان بترسد که بدنش «بیتحرک» و در حالت «شوکزده» قرار بگیرد. در چنین حالتهایی، دفاع از خود یا گفتن کلمه «نه» ناممکن است. در اینجا این بیتحرکی یا شوکزدگی که واکنشهای طبیعی و غیرقابل کنترل بدن است، به معنای مقصر نبودن متجاوز نیست. تا زمانی که فرد مقابل بدون هیچ سوءتفاهمی، رضایت خود را برای عمل جنسی اعلام نکرده باشد، ما با موضوع تجاوز طرف هستیم.
افسانه هفدهم: از آنجاییکه آزاردیده از لحاظ جنسی تحریک و حتی ارضاء شده، پس او هم لذت برده و تجاوزی در کار نبوده است.
واقعیت: برخی از آزاردیدگان خشونت جنسی در حین تعرض نوعی از تحریک و حتی ارگاسم را تجربه میکنند که میتواند این باور را ایجاد کند که آن تعرض جنسی برای آزاردیده لذتبخش بوده است. بسیاری نمیدانند که در موقعیتهایِ بینهایت استرسزا، برانگیختگی جنسی یا ارگاسم میتواند رخ دهد. در چنین موقعیتهایی ما با «تحریک جنسی» مواجه نیستیم. در حین تجاوز، خیس شدنِ احتمالیِ اندام جنسیِ زنانه که عکسالعمل طبیعی بدن برای جلوگیری از آسیبدیدگی است، به این معنا نیست که فرد خشونتدیده لذت میبرد.
افسانه هجدهم: کارگران جنسی (تنفروشان) مورد تجاوز قرار نمیگیرند.
واقعیت: کارگران جنسی نیز میتوانند مورد تجاوز قرار بگیرند. نه فقط توسط واسطهها بلکه همچنین توسط کسانی که خدمات جنسیِ کارگران جنسی را میخرند. این واقعیت که «خریدار خدمات جنسی» برای عمل جنسی پول میپردازد به این معنا نیست که اجازه دارد «هر کاری» بکند. زمانی که کارگر جنسی به عمل جنسی مجبور میشود، آنجا تجاوز و خشونت رخ داده است.
افسانه نوزدهم: متجاوزها ظاهرِ مشکوکی دارند.
واقعیت: متجاوز لزوما ظاهر مشکوکی ندارد. او میتواند پزشک، پلیس، وکیل یا همسایهای مهربان باشد. نمیتوان متجاوزین را از ظاهرشان تشخیص داد. آنها میتوانند از نظر ظاهری بسیار «عادی» جلوه کنند. بسیاری از متجاوزین جوان و متأهل هستند و حتی فرزند دارند.
افسانه بیستم: بهتر است آزاردیدگان خشونت جنسی خیلی به تجاوز فکر نکنند بلکه تلاش کنند آن را فراموش کنند.
واقعیت: این «نصایح» معمولا خیرخواهانه هستند اما در عمل «ناممکن» هستند. هر آزاردیدهی خشونت جنسی بهتر است با خانواده، دوستان یا افراد متخصص دربارهی آنچه برایش اتفاق افتاده، حرف بزند. آزاردیدگانی که نمیتوانند با کسی حرف بزنند، با دشواریهای بسیاری برای غلبه بر این تجربه وحشتناک (تروما) روبرو هستند. ترومای ناشی از تجاوز میتواند پس از چند سال بازگردد حتی اگر رابطه آن با تجاوز روشن نباشد. بسیار اهمیت دارد که از آزاردیده حمایت شود.
افسانه بیست و یکم: اگر آزاردیده در حین تجاوز خود را آرام کند، از آن لذت خواهد برد چرا که همه آنها به شکل پنهانی یا ناخودآگاه از تجاوز خوششان میآید.
واقعیت: هیچ مرد، زن، یا فرد نانباینری (دارای جنسیت غیردوگانه) از تجاوز خوشش نمیآید. تجاوز یکی از وحشیانهترین عملهای خشونتآمیز از لحاظ روانی و فیزیکی است. تجاوز مترادف با «سکس بر مبنای رضایت» نیست و معمولا با تهدید، زور یا فریب صورت میگیرد.
افسانه بیست و دوم: جامعهی الجیبیتی حقشان است به آنها تجاوز شود.[۲]
واقعیت: هیچکس مستحق نیست که مورد تجاوز قرار گیرد. این افسانه صرفا توجیهی است برای عمل مجرمانهی کسانی که برای ابراز نفرت از جامعه الجیبیتی آنها را مورد تجاوز قرار دادهاند. افسانههای تجاوز در بستر مناسبات دگرجنسگرا-محور و همانجنسیتیمحورِ جامعهی مردسالار بر اساس حذف جامعه کوئیر (لزبینها، گیها، دوجنسگرایان، افراد ترنس و نانباینری و باقی اقلیتهای جنسی و جنسیتی) بنا شدهاند.
* * *
افسانههای تجاوز قطعا بیشتر از این ۲۲ مورد هستند و اینجا تنها به رایجترینهای آنها پرداخته شده است. با نگاهی کلی و گذرا به همین بیست و دو افسانه تجاوز و واقعیتهایی که خلاف این افسانهها حرف میزنند، میتوان چند نتیجه کلی گرفت. یکی اینکه افسانههای تجاوز معمولا روی نسبی کردن خشونت جنسی به زنان «سوار» هستند. در واقع افسانههای تجاوز «زنان» را به عنوان موجوداتی «بیشجنسی» که هر عمل آنها میتواند «دعوت به تجاوز» تعبیر شود جا میزنند. به همین دلیل به طور کلی قربانینکوهی و انداختن تقصیر عمل تجاوز یا خشونت جنسی به گردن زنانی که از آن خشونت وارده صحبت میکنند امری متداول است. بخش زیادی از فشارهای اجتماعی و در جمهوری اسلامی فشارهای قانونی مبنی بر پوشش و محدودیت حضور زنان در جامعه نیز بر همین افسانههای تجاوز سوار است. در واقع افسانههای تجاوز از مناسبات ضد زنی بر میخیزند که به زنان میگوید: «اگر میخواهی مورد حمله و خشونت جنسی قرار نگیری، حضورت در جامعه را کمرنگ کن و خودت را بپوشان».
دیگر اینکه افسانههای تجاوز تمرکز را از روی متجاوز بر میدارند و روی فردی که مورد خشونت جنسی قرار گرفته میگذارند. افسانههای تجاوز با اشاعه دروغهایی چون بیماری انگاشتن عمل تجاوز، مناسبات قدرت اجتماعی را که بر مبنای آن تجاوز و خشونت جنسی رخ میدهد کمرنگ میکنند. بیماری فرض کردن تجاوز، انسانی را که میخواهد علیه مناسبات تجاوز بجنگد خلع سلاح میکند، متجاوز را به بیمار فرو میکاهد و باعث میشود که همه چیز در حوزه «روانکاوی زرد» بررسی شود و نه حوزه اجتماع و سیاست. از این جهت، روانکاوی زرد به مناسبات مردسالارانهای دامن میزند که خشونت جنسی علیه زنان را عادیسازی میکند.
افسانههای تجاوز غالبا بر این فرض بنا شدهاند که اولا فقط به زنان تجاوز میشود و دوما در تجاوز همیشه زنان و ویژگیهای زنانه «مقصر» هستند. از همین رو، این افسانهها خشونت جنسی علیه مردان را کمرنگ و حتی «غیر ممکن» جلوه میدهند. حال اینکه بررسی واقعیتها نشان میدهد که اولا خشونت جنسی خشونتی مردانه و برخاسته از مناسبات مردسالار است و دوما آزاردیدگان خشونت جنسی فقط زنان نیستند. افسانههای تجاوز با تمرکز ویژه روی زنان و انکار مسئولیت متجاوز، مردان و پسران نوجوانی را که مورد خشونت جنسی قرار میگیرند به سکوت وامیدارند چرا که اگر آنها از خشونت جنسی وارد بر خودشان بگویند، جامعه آنها را «زنانه» محسوب میکند. مناسبات مردسالار «زنانه» فرض شدن را برای مردان افول مردانگی و در نتیجه «ضعف» میپندازد. زنستیزی موجود در جامعه مردسالار موجب میشود که عموم مردان و پسران جوان، خصوصا در فضاهای دگرجنسگرا و سیس (همانجنسیتی) محور از «زنانه» فرض شدن توسط جامعه نگران باشند و احساس کنند که با «زنانه فرض شدنشان» ارزش اجتماعی آنها پایینتر میآید.
این انگارهها و افسانهها باعث میشود خشونت جنسی به افراد دارای معلولیت، سالمندان و اتنیکهای تحت ستم، مهاجرین، مردمان رنگین و سیاه، نادیده گرفته شوند. برای مقابله با خشونت جنسی باید این افسانهها و ریشههای اجتماعی و سیاسی آن را شناخت و با آنها مواجه شد و مقابله کرد.
پانوشتها:
[۱] افسانههای پانزدهم تا بیستویکم از اینجا برگرفته شدهاند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *