دادگاه آبان
مادران روسریسفیدِ دادخواه آرژانتینی، معروف به مادران میدان مایو، از سال ۱۹۷۷ میلادی، با ابتکاری بینظیر شیوهای از دادخواهی را در عرصه عمومی و اذهان عمومی جهانی به نمایش گذاشتند که رد پای این نوع اجراگری را در بسیاری از نقاط دنیا از جمله در ایرانِ پس از جمهوری اسلامی میتوان مشاهده کرد. مادران خاوران، یکی از این اولین گروهها از این دست در تاریخ سیاسی استبدادزدهی ایران پس از جمهوری اسلامی هستند. پس از مادران خاوران، مادران جانباختگان جنبش ۸۸ و حالا مادران آبان در امتداد همین نوع از دادخواهی در حال ایفای نقش هستند. برگزاری دادگاههایی چون دادگاه آبان، یکی از نمونههای بسیار تاثیرگذار و موفق برای مستند کردن، آرشیو کردن و در معرض عمومی قرار دادن فرایندی به نام دادخواهی بود که در دو نوبت نوامبر ۲۰۲۱ و فوریه ۲۰۲۲ برگزار شده است؛ دادخواهیای که بیشک بدون اجراگری نقش مهمی که مادران آبان به عهده گرفتند، هرگز نمیتوانست چنین ایفای نقشی کند.
در این یادداشت تلاش میکنم با تمرکز بر نقش مادران دادخواه در این دادگاه و بررسی مسئله اجراگریِ دادخواهی از طریق پلاتفرمهایی مثل دادگاه مردمی آبان، به تاثیر متقابل این دو از زاویهای فمنیستی بپردازم. منظور از اجراگریِ دادخواهی روندی است که در آن شاکیان، شاهدان، و راویان به صحنهی «دادخواهانه» برای اجرای سطحی از عدالت (دستیابی به حقیقت و دادخواهی) دسترسی پیدا میکنند.
کاش قضاوتی در کار بود
دادگاه مردمی و بینالمللی آبان تریبونال به همت سه سازمان حقوق بشری «عدالت برای ایران»، «حقوق بشر ایران» و «سازمان بینالمللی با هم علیه اعدام» در یک روز سرد زمستانی در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۰، در لندن، آغاز شد. فضای دادگاه در ابتدا بسیار سرد و سنگین است. برای اولین بار قرار است در پیشگاه قضاتی با اهمیت بینالمللی و یک ساز و کار حقوقی و دادگاهی که پس از مستند کردن روایتها به بررسی آنها از زاویه حقوق بینالملل میپردازد، مسئله جنایتهای گسترده جمهوری اسلامی در آبان ۱۳۹۸ بررسی شود؛ داغ آبان قرار است بررسی شود.
مریم فومنی تلاش میکند با ارائه گزارشهای روشن و شفاف، جنایتهای مستندشدهی جمهوری اسلامی در آبان ۹۸ را شرح دهد. او به عنوان یکی از اعضای دادستانی، شیوه راستیآزمایی روایتها و شهادتهای دادستانی را با ترکیبی عجیب از حس و خرد در پیشگاه دادگاه ارائه میکند. لحن او ترکیبی از قاطعیت یک دادستان و یک پژوهشگر و لرزش صدای یک متحیر از حجم روایتهای خشونت جمهوری اسلامی را توامان همراه دارد. جایی روایت میکند از طرف یکی از خانوادهها: «من میخواهم شهادت بدهم اما من یک برادرم را از دست دادهام و ….» بغض میکند و ادامه میدهد: «مرا تهدید میکنند که برادر دیگر تو را هم میتوانیم به راحتی بکشیم.»
جو دادگاه هنوز سنگین است. پس از مریم فومنی، امین انصاریفر، پدر فرزاد انصاریفر از جانباختگان آبان ۹۸ شهادت میدهد. دادگاه در بهتی مهیب در حالی به پرسش از امین انصاریفر میپردازد که او عکس پسرش، فرزاد، را پشت سر خود گذاشته است و دوربین دستگاه الکترونیک و ارتباطی خود با دادگاه را طوری تنظیم کرده است که بیشتر از چهره خودش، پیکر فرزاد بر دیوار قابل مشاهده باشد. قضات دادگاه با طمانینه از جنایتی که بر پسر او رفته است میپرسند. او همچنین به نقش خواهر فرزاد انصاریفر در دادخواهی و فشارهایی که به او میآید اشاره میکند. پدر فرزاد چشمانش را هنگام ارائه شهادتها در دادگاه میبندد و فرسنگها دورتر از محل برگزاری دادگاه، روایت میکند. بدن او، بیان او، اشارههای او، لبخند تلخ او، کلمات صریح او، یادآور رنج پدرانی است که در کنار مادران دادخواه و شاهدان عینی، سنگینی جنایت آبان را بر سینه حمل کرده و از سینه به جامعه ارائه میدهند. یکی از تکاندهندهترین بخشهای شهادت او: «جاده تخریب کردند، نگذاشتند که سال را برگزار کنیم، ماشین و خانه دخترم را آتش زدند، گوشیاش دست وزارت اطلاعات است و تحویل نمیدهند». امین انصاریفر در صحن این دادگاه میگوید: «دختر من به دنبال عدالت است برای خون برادرش». او در برابر پرسش «عدالت از منظر خانواده شما چیست» میگوید: «قاتل را به ما تحویل بدهند و بگویند چرا زده، از کی دستور گرفته.» ادامه میدهد: «چه فرقی میکند او معترض بوده یا رهگذر. چه کسی دستور شلیک داده است؟» و با این پرسشها به پرسش جدی امر دادخواهی و شیوه این جنبش از مادران آرژانتین تا مادران آبان و خانوادههای بازمانده جنایت هواپیمای اوکراینی باز میگردد.
مسئله همین است تمام بحث دادخواهی، جستجوی حقیقت و تثبیت حقیقت است. میل به اینکه باید قضاوتی عادلانه در کار باشد، آرزوی اینکه دیگر خونی به ناحق ریخته نشود، پرسش از اینکه چرا کشتی، همه به صورت تاریخی هم یکی از مهمترین سوالهای جنبشهای مادران دادخواه بودهاند؛ در بستر تاریخی ایران مشخصا از مادران خاوران تا پارک لاله و حالا آبان.
شهادتی که به مادران آبان پیکر داد
پس از امین انصاریفر، مسیح علینژاد به عنوان شاهد در دادگاه مردمی آبان در جایگاه یکی از مستندکنندگان روایتهای جنایتهای آبان ۹۸، خصوصا در رابطه با «مادران آبان»، شهادتهای دادگاه را به شکل ویژهای بر دادخواهی این مادران متمرکز کرد. مسیح علینژاد در شهادتهای خودش اشاره میکند به جرمانگاری رابطه خانوادههای آبان با خودش در جمهوری اسلامی و اشاره میکند که با این حال او شاهد این است که خانوادههای زیادی روایت کردهاند که گلولهها «بر سر و قلب فرزندانشان» شلیک شده است. او چونان مریم فومنی شهادت میدهد که «خانوادههایی از بازماندگان آبان تهدید شدهاند که اگر با رسانهها مصاحبه بکنند، فرزندان دیگر آنها نیز کشته خواهند شد». مسیح علینژاد نیز با ترکیبی از صلابت و احساس این شهادتها را بیان میکند. او به شهادت دو مادر از لحظه کشته شدن فرزندانشان ارجاع میدهد: «مهدی دائمی در آغوش مادرش کشته شد و در لحظه جانباختن دستانش را بالا برد تا مادر خود را آرام کند. مادر مهدی دائمی، قاتل فرزندانش را دید که ماموران امنیتی بودند.» مادر پویا بختیاری، دست در دست فرزند در اعتراضات آبان حضور داشت. در لحظه زدن گاز اشکآور همدیگر را گم میکنند و او فرزند خود را روی شانه مردم شناسایی میکند و فریاد میزند: «پسرمه، پسرمه!». مسیح علینژاد در این دادگاه در قامت پلی به سوی مادران آبان عمل میکند. او که در تمام این مدت قصهگوی داستانهای مادرانی بود که از رنج آبان و این کشتار برای او میگفتند حالا در قامت «شاهد» در دادگاه حاضر میشود.
ابتکار دادگاه در دعوت کسی که قصهگوی این مادران است به عنوان شاهد حضوری در دادگاه، بسیار قابل پرداخت و اهمیت است. این ابتکار مهمی در دادگاه آبان برای پیکر بخشیدن به مادران آبانی بود که نمیتوانستند به صورت حضوری در دادگاه آبان حضور داشته باشند. مسیح علینژاد ادامه میدهد: «خانوادهها فرصت عزاداری پیدا نکردند.» او از مادر پوریا بختیاری یاد میکند: «تنها فرصتی که برای عزاداری پیدا کردم در سلول انفرادی بود.» مسیح علینژاد در ارجاعاتی مشخص با نام شهر و نام خانواده شهادت داد که چطور «به برخی از این خانوادهها گفتهاند نه تنها نباید مصاحبه کنید بلکه باید پول تیر بدهید.» در ادامه شهادت مسیح علینژاد فیلمهایی از مادران آبان، از جمله ناهید شیرپیشه (مادر پویا بختیاری)، سکینه احمدی (مادر ابراهیم کتابدار)، محبوبه رمضانی (مادر پژمان قلیپور) در دادگاه پخش شد. دادگاه آبان، در روز اول برگزاری خود، به معنای واقعی یک گذار را از بررسی مستندات دادستانی دادگاه تا رسیدن به روایات و شهادتهای مادران آبان طی میکند.
نقش مادران آبان در رؤیتپذیری روایتهای جنایت در «آبان تریبونال»
در حین ارجاعات مسیح علینژاد به روایتهای خانوادهها مخصوصا مادران آبان، دادگاه فیلمهای این مادران را پخش کرد. صدای مادران آبان، فیلمهایی که برای ثبت واقعیت و از دست نرفتن حقیقت در وضعیت مهآلود استبداد گرفته بودند، از فرسنگها فاصله، به بخشی تکاندهنده از شهادتهای دادگاه تبدیل شد.
وضعیتی که با حضور مادران در دادگاه بینالمللی و مردمی آبان به وجود آمد از طرق مختلف وضعیت کلی دادخواهی در رابطه با جنایتهای جمهوری اسلامی را نشان میداد. دادخواهی و پیگیری حقیقت به جای ابراز صرف خشم و عصبانیت، در صدای همگی این مادران در جریان دادگاه مردمی آبان قابل رویت بود —سنتی که از زمان مادران خاوران تا آبان به جا مانده است.
مادر پویا بختیاری در فیلمی که در دادگاه آبان پخش شد، اتاق پویا، لباسهای زمستانی پویا را نشان میدهد؛ موهای سفیدش را نشان میدهد، زندگی خالی شدهاش از حضور پویا را نشان میدهد، خانه ماتمگرفته را نشان میدهد و بدین طریق از دادگاه میپرسد: «کدام حقیقتی روشنتر از این که من به شما نشان میدهم؟». مادر ابراهیم کتابدار روبهروی دوربین نشسته است با عکس ابراهیم کتابدار و فریاد میزند: «دو ساله ابراهیمم را نمیبینم، این شکایتم را به کی بگم؟ به کی بگم من؟ قاتل بچههامو که بهم نمیگن. آن روز رفتم در دادگاه گفتم دو ساله پسر من رو کشتید؛ یک چیزی به من بگید. گفتند کشتیم که کشتیم! خوب کردیم که کشتیم. به کی بگم؟ تو این جهان، تو این دنیا یعنی یک نفر نیست به داد من برسد؟ من شکایتم را به کی بگم؟ کجا برم؟». جملاتی که به روشنی و کلمه به کلمه «داد» میخواهند.
در این فاصله روایتهای دیگر مادران و خانوادهها از زبان مسیح علینژاد بیان شدند و بعد صدای مادر پژمان قلیپور را در دادگاه پخش میکنند: «من مادر به خاطر اینکه میگویم قاتل بچهام کیست مجرم هستم. به من میگویند نباید جایی بگویی چه اتفاقی افتاده است. باید سکوت کنی. من سکوت نکردم. پژمان من هجده سالش بود. من توی وطنم، در ایرانم، حق دادخواهی ندارم. اگر بگویم چه کسی بچهام را کشته مجرمم.» او ادامه میدهد «ما دادخواهیم، به فریاد ما برسید، بگویید چه کسی بچههای ما رو کشته».
اینها جملاتی هستند که حالا به واسطه حضور و انتقال حضور پر رنگ مادران دادخواه آبان به فضای بینالمللی رسیدهاند. قضات بینالمللی، وکلای بینالمللی، و همه آن بخش بینالمللیِ دادگاه، حالا به صورت مستقیم با صدای این مادران مواجه است.
با جرمانگاری دادخواهی از خاوران تا امروز فضایی ساخته شده است که هر نوع عدالتخواهی همراه با هزینههای گزاف برای خانوادهها و در نتیجه جامعه است. اما با سنت روایتهای سینه به سینه و پاسداری از حقیقت در سایه دیکتاتوری، با صدای شهرزادگونه راویان حقیقت، با ابداع روشهای خلاق در زمان دیکتاتوری، حتی با وجود فقدان هانا آرنتهای زمانه ما که به وقت دادگاه آیشمن برای نیویورکتایمز گزارش مفصلی در رابطه با «ابتذال شر» بنویسند، روند دادخواهی از خاوران تا امروز بخش مهمی از فرایند جستجوی عدالت به صورت جمعی شده است. در چنین شرایطی است که این حس بیعدالتی از عدم پرداخت عمومی و جهانی به این جانها یکی از مهمترین دلایل حضور پررنگ مادران آبان در روز اول دادگاه شد. آنها همگی میخواستند که «جهان» صدای آنها را بشنود و از این بیعدالتی و جنایت نگذرد.
مادران آبان و سنتی از دادخواهی که به صدای این زنان بازمیگردد و پیکر آنها را بازنمایی و نمایندگی میکند، نماینده تصویری از دادخواهی است که در درجه اول به دنبال حقیقت است؛ باوری که تنها و تنها از دریچه پیچ در پیچ و دهلیز در دهلیز جستجوی حقیقت به عدالت میرسد و بدون فهم «حقیقت» افقی در عدالت نمیبیند.
قضاوت تاریخی در ایران نه تنها بارها به این دادگاه و مستندات ارائهشده در آن باز خواهد گشت، بلکه همزمان بارها به شهادتهای شاهدین این دادگاه و شیوه ارائه این شهادتها، در زمان دیکتاتوری بازمیگردد؛ خاصه آن بخشی که مربوط به شاهدان عینی، تثبیت روایت بازماندگان و خود مادران آبان است.
دادگاه آبان نه تنها در ارجاع جدی به روایتهای مادران آبان و بازماندگانش بلکه در شیوه سازماندهی و اجراگری نیز یک دادگاه مردمی مملو از فضای دادخواهانهای بود که بسیاری در جهان با همان سنت مادران میدان مایو میشناسندش: «با فرزندان ما، با جگر گوشههای ما، با جانشان، با پیکرشان، با حقیقتشان، با حقیقت ما چه کردید؟»
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *