مشورت یا دخالت: خشت و آینه

بعد از فصل دوم «فیلم‌ها و آدم‌ها» که درباره‌ی «گفت‌وگو» بود، در این فصل به سراغ موضوع مشورت و مشارکت در زندگی فردی و اجتماعی می‌رویم. چیزی که همه به شکل‌های گوناگون به آن نیاز داریم اما تشخیص موارد نیاز به مشورت، طرف مشورت و انتخاب او، نوع تصمیم‌گیری خودمان بعد از دریافت مشورت، هر کدام به اندازه‌ی خود مشورت، پیچیده به نظر می‌رسد و باید به چگونگی آن فکر کرد. در هر قسمت از این فصل، ردی از این مباحث را در فیلمی جستجو می‌کنیم و می‌کوشیم از آن‌چه در داستان فیلم درباره‌ی مشارکت و مشورت مطرح شده به تجربه‌های انسانی و کلی برسیم.

وقتی طرف مشورت از حد طرح پیشنهاد فراتر می‌رود و در زندگی فرد مشورت‌گیرنده دخالت می‌کند، وقتی به تدریج حرف خود را عوض می‌کند، یا وقتی بر اثر ریاکاری، دو دیدگاه کاملاً متضاد ارائه می‌دهد، ما با جلوه‌های نامطلوبی از مشورت روبه‌رو می‌شویم. شاید این نمونه‌ها بخش کوچکی از مضامین انسانی فیلم «خشت و آینه» را تشکیل دهند اما در زندگی اجتماعی ما، متأسفانه و به ناچار، دلیل بزرگی برای پرهیز از مشورت خواستن به حساب می‌آید. مواجهه‌ی تاکسیران جوان، شخصیت مرکزی فیلم ابراهیم گلستان با این دخالت‌ها و تغییر حرف‌ها و نیز نوع نگاه و تأثیر یار او بر این روند، موضوع مورد تمرکز این قسمت است که شاید ما را به نتایج تازه‌ای درباره‌ی مشورت و تصمیم فردی برساند.